دعای چهل و نهم | استاد حسین انصاریان

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي دِفَاعِ كَيْدِ الْأَعْدَاءِ ، وَ رَدَّ بَأْسِهِمْ
دعاى آن حضرت است در دفع نيرنگ دشمنان و برگرداندن اذيت و آزار آنان

﴿1﴾ إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ، فَلَكَ إِلَهِي الْحَمْدُ .

(1) خدای من! راهنمایی‌ام کردی، ولی به کارهای پوچ و بیهوده پرداختم و پندم دادی، اما سنگدل شدم و نعمت زیبا عطایم کردی، به نافرمانی گراییدم. چون هدایت و نعمت و عطایت را به من شناساندی و من به توفیقت آن‌ها را شناختم و به زشتی گناهانی که در کنار این همه مواهب انجام دادم، آگاه شدم؛ از حضرتت درخواست آمرزش کردم و تو مرا آمرزیدی و عذرم را پذیرفتی؛ باز به گناه برگشتم و تو گناهم را پوشاندی و رسوایم نکردی. خدای من! تو را سپاس.

﴿2﴾ تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ .

(2) خود را در وادی‌های هلاکت انداختم و در درّه‌های تباهی و نابودی وارد شدم؛ با ورود به آن درّه‌ها، خود را در معرض سخت‌گیری‌هایت قرار دادم؛ و با فرود آمدن به آن‌ها، خود را در معرض عذاب‌هایت گذاشتم.

﴿3﴾ وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي ، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسي‌ءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .

(3) وسیله‌ام در پیشگاهت، توحید برای نجاتم؛ و دستگیره‌ام این است که چیزی را شریک تو قرار ندادم و همراه تو معبودی نگرفتم. با همۀ وجودم به سویت فرار کردم؛ گریزگاهِ بدکار؛ و پناهگاه آن‌که سود و بهرۀ خود را تباه کرده و اکنون پناهنده شده؛ به درگاه توست.

﴿4﴾ فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .

(4) چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی‌اش را علیه من از نیام بیرون کشیده و دم تیغش را بر ضد من تیز کرده و سرِ نیزه‌اش را به قصد حمله بر من نازک ساخته و زهرهای کشنده‌اش را به آشامیدنی‌ام در آمیخته و تیرهای اصابت کننده‌اش را به سوی من نشانه رفته و دیدۀ نگهبانی و مراقبتش نسبت به من نخفته، تصمیم گرفته که مرا هدف شکنجه و آزار و ناراحتی قرار دهد و جرعۀ تلخ و مرارتش را به کام من ریزد.

﴿5﴾ فَنَظَرْتَ يَا إِلَهِي إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي ، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيما لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي .

(5) ولی ای خدای من! تو ناتوانی‌ام را از تحمّل بارهای گران و عجزم را از پیروزی در برابر کسی که آهنگ جنگ و مبارزۀ با من را دارد، دیدی؛ و تنهایی‌ام را در برابر عدّۀ زیادی که با من به عداوت و دشمنی برخاسته و در حال بی‌خبری من، در کمین گرفتار کردنم نشسته‌اند؛ مشاهده فرمودی.

﴿6﴾ فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ .

(6) پیش از آن‌که از تو یاری بخواهم، بی‌مقدّمه به یاری‌ام برخاستی؛ و پشتم را به نیرویت محکم کردی؛ سپس سطوت و صولت و تندی و تیزی دشمن را شکستی و پس از آن‌که در میان عدّه‌ای انبوه و افرادی فراوان جا داشت، تنهایش گذاشتی؛ و مرا بر او قدرت و برتری دادی؛ و آنچه را به سوی من نشانه رفته بود، به خودش برگرداندی؛ و او را از عرصه‌گاه جنگِ بر ضد من بازگرداندی؛ در حالی که خشمش بهبودی نیافت و کینه‌اش آرام نشد و سرانگشتانش را به دندان گزید و رخ برتافت و به میدان جنگ پشت کرد؛ در حالی که سپاهیانش از آنچه وعده‌اش داده بودند، تخلّف کردند.

﴿7﴾ وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ .

(7) و چه بسیار متجاوزی که با حیله‌هایش به حقوق من تجاوز کرد و دام‌های شکارش را برایم نهاد و مراقبت و نگهبانی‌اش را بر من گماشت و چون درنده‌ای که به انتظار به دست آوردن فرصت، برای شکار کردن صیدش کمین کند، در کمین من نشست؛ در حالی که خوش‌رویی چاپلوسانه را برایم آشکار می‌کند و با شدّت خشم مرا می‌پاید.

﴿8﴾ فَلَمَّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا ، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .

(8) ای خدای من! پربرکت و بلند مرتبه‌ای؛ هنگامی‌که فساد باطن و زشتی آنچه را در دل و اندیشه داشت، دیدی؛ او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود، در انداختی؛ و در پرتگاه حفره‌اش در افکندی؛ تا پس از سرکشی‌اش، با خواری و خفت در بند دامی که فکر می‌کرد مرا در آن ببیند، گرفتار شد؛ و اگر رحمت تو نبود، آنچه بر سر او آمد، نزدیک بود به سر من آید.

﴿9﴾ وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ .

(9) و چه بسیار حسودی که به خاطر من اندوه و غصّه گلوگیرش شد و شدّت خشمش نسبت به من در گلویش پیچید و با نیش زبان مرا آزار داد و به عیوب خودش به من طعنه زد و آبرویم را نشانۀ تیرهای حسدش قرار داد و صفات ناپسندی که در وجود خودش بود، به گردن من انداخت؛ و با حیله‌اش مرا دچار شدّت خشم کرد و با نیرنگش آهنگ من نمود.

﴿10﴾ فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ .

(10) ای خدای من! با فریادخواهی از تو صدایت زدم، در حالی که به سرعت اجابت دعایم اطمینان داشتم و آگاه بودم که هر کس در سایۀ حمایتت پناه گیرد، مورد ستم قرار نگیرد؛ و هر کس به پناهگاه یاری تو روی آورد، گرفتار ترس و وحشت نمی‌شود؛ و تو مرا به قدرتت از سختی و شرّ او حفظ کردی.

﴿11﴾ وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَ ، عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِيَ كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا .

(11) و چه بسیار ابرهای ناپسند و تیره و زشتی که از آسمان زندگی‌ام برطرف فرمودی و ابرهای نعمتی که بر من باریدی، جویبارهای رحمتی که در کشتزار حیاتم روان کردی و چه بسیار جامه‌های تندرستی و سلامتی که بر من پوشاندی و چشمه‌های حوادثی که به خاک انباشتی و پردۀ غم‌هایی که از دلم برطرف کردی.

﴿12﴾ وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ .

(12) و چه بسیار گمان نیکی که به تو داشتم و تو آن‌ها را محقّق ساختی؛ و نداری و فقری که جبران فرمودی و افتادنی که دستم را گرفتی و از آن بلند کردی؛ و تهیدستی و مسکنتی که به غنا و ثروت تغییر دادی.

﴿13﴾ كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .

(13) همۀ این‌ها از روی نعمت‌دهی و احسان تو بود و من در عین غرق بودن در تمام آن مواهب و الطاف، نسبت به نافرمانی‌ات در تلاش و کوشش بودم؛ ولی بدکاری‌ام و زشتی کردارم، تو را از کامل کردن احسانت در حقّ من، باز نداشت؛ و این احسانت، مرا از ارتکاب علل خشم تو منع نکرد. تو از آنچه انجام می‌دهی، بازخواست نمی‌شوی.

﴿14﴾ وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ ، أَبَيْتَ يَا مَوْلَايَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ .

(14) از تو خواسته شد، عطا کردی؛ و خواسته نشد، به عطا کردن آغاز فرمودی؛ و احسانت درخواست شد، بخل نورزیدی. ای مولای من! تو نخواستی مگر مهربانی و رحمت و نیکی‌کردن و رافت و محبّت را؛ و من نخواستم مگر افتادن در محرّماتت و تجاوز از حدودت و غفلت از تهدیدت را. خدای من تو را سپاس؛ سپاس نسبت به نیرومندی که مغلوب نمی‌شود؛ و مهلت دهنده‌ای که در عذاب کردن شتاب نمی‌ورزد.

﴿15﴾ هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ.

(15) این جایگاه کسی است که به فراوانی نعمت‌ها اقرار کرد و با کوتاه آمدن از شکر نعمت‌ها، با نعمت‌ها به مقابله برخاست؛ و برضد خود به تباه کردن امورش گواهی داد.

﴿16﴾ اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالُْمحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا ، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

(16) خدایا! به مقام بلند و رفیع محمّدی و به ولایت روشن علوی به تو تقرّب می‌جویم؛ و به واسطۀ آن دو بزرگوار به درگاهت رو می‌کنم که مرا از شرّ فلان و فلان پناه دهی؛ همانا این پناه دهی در کنار توانایی‌ات تو را به تنگنا نمی‌اندازد و در جنب قدرتت تو را دچار زحمت و رنج نمی‌کند؛ و تو بر هر کاری توانایی.

﴿17﴾ فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .

(17) ای خدای من! از رحمت و دوام توفیقت به من ببخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودی‌ات قرار دهم و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم؛ ای مهربان‌ترین مهربانان!